گاهی به جایی میرسی که ...
به یک نقطه!که نه آغاز است و نه پایان.به یک سردرگمی.یک بی تفاوتی... راه میفتی ..شروع میکنی..برنامه میریزی..حرف میزنی و سبک نمیشوی!رویاهایت را مرور میکنی وباز میرسی به یک چیز؛ همان"نقطه"
نقطه ای که خیلی چیزها در آن گم شده!خیلی ها مثل یک خدا!یک من!آرامشی از جنس شادی..
کجایی خودم؟نمیفهمم این نا آشنا را!این حس های مبهم.زندگی مبهم.آدم های مبهم فکرهای مبهم!!
یک خودم گم شده در تلاطم بی وقفه ی آدم ها.یک من! این"من" گم شد چون...صبر کن! ..خدا!! خدارا گم کرد!راستی؟یک خدا هم گم شده در این شلوغی سرسام آور بی تفاوتی ها!
برچسبها:
سلاااااااااااااام
آخخخخخخخ که چقد دلم برا اینجا و دوستای وبلاگیم تنگ شده بود.هععععععیییییییی بلاگفای نامرده خاعن..
منی که هرروز حداقل دوبار مینوشتم یه سال میشه دست به قلم نبردم.
با یه سال پیش و قبل دانشجویی و خوابگاهی شدنم خیلی فرق کردم.دیگه خیلی چیزا مثل قبل نیست.ولی میشه...
اما همچنان عاشق والیبالم و دلم برا لاکام تنگ میشه
الان خیلی ذوق زده ام نمیتونم حرف بزنمپست بعدی میام کلللللللی حرف دارم..
تا دیداری دیگر خدا یارو یاورتان
برچسبها: