سلام 

انننننقد دلم میخواد مث وقتی که تو اون بلاگفا (بیشعوره بی شخصیته بی فرهنگه...شـ ـكلـك هاے پـ ـادشـاه وَ مـَ ـلکـ ـه )

بودم شروع به نوشتن بکنم!ولی نمیشه،هرکار میکنم دستم به نوشتن نمیره،فضای اینجا خیلی شلوغه

راحت نیستم باهاش لطفن اگه یه جایی میشناسید که فضاش شبیه بلاگفاس معرفی کنید

منم برم بشینم یه گوشه اش قول میدم دخدر خوبی باشم به هیچی ام دست نزنم

پ.ن:حدود 6.7 ماهه دنبال یه گردنبندی بودم،همه جارو به هم زدم آخرش پیداش نکردم

دیگه مجبور شدم دست به دامن دیجی کالا بشم،بلخره دلو زدم به دریا و خریدمش!اما چشمتون روز بد نبینه،

همه ی این سه روزو از خواب و خوراک افتاده بودم دیگه کم مونده بود این شکلیبرم بشینم

پشت در منتظر پست!تا امروز صب همینجوری ایوب وار منتظر بودم که طرفای ساعت 10 دوستام زنگ زدن بریم

یه جایی کار داشتیم،با اینکه دلم به رفتن نبود ولی پاشدم رفتم،برگشتنی دیدم ای دل غافل

پست اومده نبودیم یه کاغذ گذاشته رفتهconnie_wimperingbaby.gif بدو رفتم اداره پست؛آقاهه گفت خانوم فک کنم

خیلی عجله کردین همکار نامه رسان ما هنوز برنگشته که بسته شمارو بیاره گفتم

لطفا هرجا هس زنگ بزنین بسته رو ببره خونه زنگ زد گف میگه نمیشه فردا بیا ببر.گفتم باشهشـ ـكلـك هاے پـ ـادشـاه وَ مـَ ـلکـ ـه

فک کنم دلش به حالم سوخته بود چون یه ساعت بعدش گردنبندمو آوردنالان در حال بال درآوردن

هستم و احتمالن تا ساعتی دیگر در آسمان شهر به پرواز درخواهم آمد

پست بعدی عکسشو میذارم

تا درودی دیگر،بدرود


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 18 اسفند 1394برچسب:خاطره نویسی,وبلاگ,منو شادیای کوچیک, | 16:35 | نویسنده : Tarannom:) |

صفحه قبل 1 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • طرفداران قرمز